واژگان مصرف
واژگان مصرف
واژگان مصرف
امروز جنبههاي منفي و ضداقتصادي مصرف را با تركيب «مصرف گرايي» يا «مصرف زدگي» بيان ميكنند و براي رساندن معناي مثبت و عادي اين پديده اقتصادي به همان كلمه «مصرف» بسنده ميكنند. البته واژههاي ديگري چون استعمال، استفاده، كاربرد، هم معاني مترادفي براي اين كلمه هستند، اما استفاده از اين كلمات هريك جاي خود را دارد و نميتوان آنها را را به جاي هم به كار گرفت.
در فرهنگ اسلامي مصرف به طور عام معناي منفي ندارد و به مفهوم استفاده كردن از مواد و ابزار و وسائل مورد نياز زندگي است، اما براي موارد استفاده چه مثبت و چه منفي، چه در جاي خود يا خارج از قواعد معمول زندگي واژگان اختصاصي ديگري متداول است كه به خوبي بيانگر ابعاد و ويژگيهاي جنبي اين پديده اقتصادي كه گاه مجعد فرهنگي هم مييابد، ميباشد.
البته در زبانهاي ديگر و از جمله فارسي براي رساندن معاني متفاوت يك لفظ گاه پيشاوند و پساوندهايي ميآورند و گاه با افعال ديگري معناي كلمه را كامل ميكنند.
در زبان عربي حالت و صفت هر عمل در خود واژه عينيت يافته و ميتوان با به كارگيري آن واژه به صورت مجسم و مصور و مخيل حالت انجام فعل را نيز به ديگري انتقال داده به امثال ذيل حول همين مبحث دقت و تامل كنيم:
تبذير: از ماده بذر انفاق كردن مال در جايي كه سزاوار نباشد و ياخرج كردن بيحساب و كتاب. اين كلمه بار منفي مصرف را خاطرنشان نميسازد، آنچنانكه فرد كشاورز بذرها را بدون شمارش و براساس يك محاسبه كلي روي زمين ميپاشد، پاشيدن اموال و ثروت نيز به همين سبك و سياق، بدون مناط و مقررات خاص «تبذير»گفته ميشود.
لذا استعمال اين واژه خيلي شبيه واژه ديگري چون :
«اسراف» است كه به جهت تفاوت جزئي كه ميان اين دو وجود دارد، نميتوان گفت كاملاً مترادفند.
اسراف: اين واژه نيز كه در قرآن كريم آمده، معادل «اتلاف»، گشاده بازي، ولخرجي، بادبدست و مصرفي و مصرف زدگي ، زياده روي ، بيرون از حد خرج كردن ميباشد.
اما هر يك از واژه هاي فوق بيشتر بار اقتصادي دارند، در حاليكه اسراف، در قرآن به امور معنوي و افعال نيز برميگردند. خداوند در آيه 147 آل عمران از زبان گنهكاران ميفرمايد: و اسرافنا في امرنا. يعني در كار خود اسراف كرديم و ... و نيز در آيه 39 سوره زمر ميفرمايد:
قل يا عبادي الذين اسرفوا علي انفسهم
(بگو اي بندگان من كه بر نفس خود اسراف ورزيديد ...)
كه در اين آيات پديده «اسراف» در معناي معنوي و نفساني و روحي و رفتاري به كار رفته است.
همچنين در معناي اسراف گفته شده: الا فراط في الشيئي و مجاوزه الحد. (افراط و زياده روي در چيزي و گذشتن از حد)
تفسير قرطبي- ذيل آيه 147 سوره آل عمران- دارالكاتب العرب للطباعه و النشر- 1387 ه- ج4)
از پيامبر اسلام صليالله عليه و آْله و سلم نيز اين دعا روايت شده است:
اللهم اغفرلي خطئيتي و جهلي و اسرافي في امري و ما انت اعلم به مني. (بار خدايا بيامرز و ببخش خطاي من و ناآگاهيم را و تجاوز از كارم را و هر آنچه كه تو نسبت به آن از من داناتري) (صحيح مسلم)
مقدر: به معناي ميانهرو. كسي است كه آينده نگري ميكند و تمام آنچه را كه به دست آورده انفاق و هزينه نميكند بلكه مقداري از آن را براي زمان حاجت نگه ميدارد. اين واژه معناي ايجابي و مثبت محض دارد.
مُقتّر: به معني كمكننده و تنگ گيرنده، سخت گير در معيشت كه تقريباً مترادف معناي خسيس است. فرد مقتر كسي است كه كمتر از مقدار لازم و مورد نياز استفاده ميكند و برخود و خانوادهاش سخت ميگيرد.
(شرح نهج البلاغه- محمدجواد مفنيه- ج 4- ص 237)
معناي سه واژه (تبذير، مقدر و مقتر) در اين سخن اميرالمومنين عليهالسلام آمده است:
كن سمحاً و لاتكن مبذراً و كن مقدراً و لاتكن مقتراً
يعني بخشنده باش و لي نه به حد اسراف و ميانه رو باش و سخت گير مباش (نهج البلاغه- سخنان قصار)
از حضرت امام صادق عليهالسلام روايت شده كه وقتي آيه 67 سوره فرقان را تلاوت نمود كه در آن خداوند فرموده است: و آنان هستند كه هنگام انفاق به مسكينان اسراف نكرده و بخل هم نورزند، بلكه در احسان ميانه رو و معتدل باشند.
مشتي سنگريزه از زمين برداشت و محكم در دست گرفت و فرمود: اين همان اقتدار و سخت گيري است سپس مشت ديگري برداشت و چنان دست خود را گشود كه همه آن به روي زمين ريخت و فرمود: اين اسراف است بار سوم مشت ديگري برداشت و كمي دست خود را گشود به گونهاي كه مقداري فرو ريخت و مقداري در دستش باقي ماند و فرمود اين همان قوام است.
http://www.ido.ir
http://www.rcirib.ir
برگرفته از (يكصد موضوع اخلاقي - ص378 و نيز راه روشن- به كوشش م. ر. جويباري و جمعي از نويسندگان- موسسه قرآن و نهج البلاغه- قم 1384- ص 58
/خ
در فرهنگ اسلامي مصرف به طور عام معناي منفي ندارد و به مفهوم استفاده كردن از مواد و ابزار و وسائل مورد نياز زندگي است، اما براي موارد استفاده چه مثبت و چه منفي، چه در جاي خود يا خارج از قواعد معمول زندگي واژگان اختصاصي ديگري متداول است كه به خوبي بيانگر ابعاد و ويژگيهاي جنبي اين پديده اقتصادي كه گاه مجعد فرهنگي هم مييابد، ميباشد.
البته در زبانهاي ديگر و از جمله فارسي براي رساندن معاني متفاوت يك لفظ گاه پيشاوند و پساوندهايي ميآورند و گاه با افعال ديگري معناي كلمه را كامل ميكنند.
در زبان عربي حالت و صفت هر عمل در خود واژه عينيت يافته و ميتوان با به كارگيري آن واژه به صورت مجسم و مصور و مخيل حالت انجام فعل را نيز به ديگري انتقال داده به امثال ذيل حول همين مبحث دقت و تامل كنيم:
تبذير: از ماده بذر انفاق كردن مال در جايي كه سزاوار نباشد و ياخرج كردن بيحساب و كتاب. اين كلمه بار منفي مصرف را خاطرنشان نميسازد، آنچنانكه فرد كشاورز بذرها را بدون شمارش و براساس يك محاسبه كلي روي زمين ميپاشد، پاشيدن اموال و ثروت نيز به همين سبك و سياق، بدون مناط و مقررات خاص «تبذير»گفته ميشود.
لذا استعمال اين واژه خيلي شبيه واژه ديگري چون :
«اسراف» است كه به جهت تفاوت جزئي كه ميان اين دو وجود دارد، نميتوان گفت كاملاً مترادفند.
اسراف: اين واژه نيز كه در قرآن كريم آمده، معادل «اتلاف»، گشاده بازي، ولخرجي، بادبدست و مصرفي و مصرف زدگي ، زياده روي ، بيرون از حد خرج كردن ميباشد.
اما هر يك از واژه هاي فوق بيشتر بار اقتصادي دارند، در حاليكه اسراف، در قرآن به امور معنوي و افعال نيز برميگردند. خداوند در آيه 147 آل عمران از زبان گنهكاران ميفرمايد: و اسرافنا في امرنا. يعني در كار خود اسراف كرديم و ... و نيز در آيه 39 سوره زمر ميفرمايد:
قل يا عبادي الذين اسرفوا علي انفسهم
(بگو اي بندگان من كه بر نفس خود اسراف ورزيديد ...)
كه در اين آيات پديده «اسراف» در معناي معنوي و نفساني و روحي و رفتاري به كار رفته است.
همچنين در معناي اسراف گفته شده: الا فراط في الشيئي و مجاوزه الحد. (افراط و زياده روي در چيزي و گذشتن از حد)
تفسير قرطبي- ذيل آيه 147 سوره آل عمران- دارالكاتب العرب للطباعه و النشر- 1387 ه- ج4)
از پيامبر اسلام صليالله عليه و آْله و سلم نيز اين دعا روايت شده است:
اللهم اغفرلي خطئيتي و جهلي و اسرافي في امري و ما انت اعلم به مني. (بار خدايا بيامرز و ببخش خطاي من و ناآگاهيم را و تجاوز از كارم را و هر آنچه كه تو نسبت به آن از من داناتري) (صحيح مسلم)
مقدر: به معناي ميانهرو. كسي است كه آينده نگري ميكند و تمام آنچه را كه به دست آورده انفاق و هزينه نميكند بلكه مقداري از آن را براي زمان حاجت نگه ميدارد. اين واژه معناي ايجابي و مثبت محض دارد.
مُقتّر: به معني كمكننده و تنگ گيرنده، سخت گير در معيشت كه تقريباً مترادف معناي خسيس است. فرد مقتر كسي است كه كمتر از مقدار لازم و مورد نياز استفاده ميكند و برخود و خانوادهاش سخت ميگيرد.
(شرح نهج البلاغه- محمدجواد مفنيه- ج 4- ص 237)
معناي سه واژه (تبذير، مقدر و مقتر) در اين سخن اميرالمومنين عليهالسلام آمده است:
كن سمحاً و لاتكن مبذراً و كن مقدراً و لاتكن مقتراً
يعني بخشنده باش و لي نه به حد اسراف و ميانه رو باش و سخت گير مباش (نهج البلاغه- سخنان قصار)
از حضرت امام صادق عليهالسلام روايت شده كه وقتي آيه 67 سوره فرقان را تلاوت نمود كه در آن خداوند فرموده است: و آنان هستند كه هنگام انفاق به مسكينان اسراف نكرده و بخل هم نورزند، بلكه در احسان ميانه رو و معتدل باشند.
مشتي سنگريزه از زمين برداشت و محكم در دست گرفت و فرمود: اين همان اقتدار و سخت گيري است سپس مشت ديگري برداشت و چنان دست خود را گشود كه همه آن به روي زمين ريخت و فرمود: اين اسراف است بار سوم مشت ديگري برداشت و كمي دست خود را گشود به گونهاي كه مقداري فرو ريخت و مقداري در دستش باقي ماند و فرمود اين همان قوام است.
http://www.ido.ir
http://www.rcirib.ir
برگرفته از (يكصد موضوع اخلاقي - ص378 و نيز راه روشن- به كوشش م. ر. جويباري و جمعي از نويسندگان- موسسه قرآن و نهج البلاغه- قم 1384- ص 58
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}